غالب آنارشیست ها درتبعید ودور از وطن درگذشتند
روشن روشن

تراژدی رمانتیسم عشق به بیچاره گان

 

آنارشیستهای غرب خودرا انقلابی ترین انقلابیون میدانستند.آنان را میتوان بدوگروه تقسیم کرد؛ گروه اول،کلاسیکها ونظریه پردازانی مانند : پرودن،باکونین،کروپتکین،گودوین،اشتیرنر،وغیره . وگروه  دوم که قدری جوانتر وعالبا مخالف بکارگیری خشونت درمبارزه اجتماعی بودند،ازآنجمله : روکر، برکمن،گودمن،مالاتستا،زرگه،سوخی،ولینه؛ وغیره . دراینجا بطورمختصربه زندگی وآثار 5 تن از گروه دوم پرداخته میشود.

خانم اما گلدمن (1869-1940)،مبارز آنارشیست روس،پیش ازانقلاب اکتبردرسن 17 سالگی به آمریکا مهاجرت نمودودرآنجا کارگرکارخانه شدوشخصابازندگی پرولتاریا آشناگردید ودرآنجادرراه 8 ساعت کاردرروز مبارزه نمود.وی نه تنها مشهورترین زن آنارشیسم زمان خود بود، بلکه اورا مقامات آمریکایی آنزمان خطرناکترین زن جهان نامیدند. وی تاآخرعمردرکشورهای: آلمان،آمریکا،فرانسه، اسپانیا، وکانادا برای جنبش آنارشیستی فعال بود. درنظراو آنارشیسم نه یک تئوری برای عقیده بلکه فلسفه یک نظم جدید سوسیالیستی بود. وی میگفت که بالاترین ایده آل انسانی باید مبارزه علیه دیکتاتوری،زورگویی وحاکمیت باشد. اوازنظرفکری تحت تاثیرنظرات گودوین،اشتیرنر وسنت لیبرال و آزادیخواهی انگلیس وآمریکا بود. خانم گلدمن درسال 1911 به نقل از تولستوی نوشت که : اگربرای تولید یک کالا،نیازبه قربانی کردن زندگی یک انسان باشد،جامعه بایدازخریدومصرف آن کالا خودداری کند.

اهمیت گلدمن برای جنبش آنارشیسم،درتابوزدایی روابط جنسی،عشقی وخواسته های فمنیستی بود.وی نه تنها مبلغ یک اخلاق آزاددر روابط عشقی بلکه مخالف سازمان وقرارداد ازدواج بود. وی میگفت که اخلاق مالکیت،زنان رانیزتبدیل به کالا وشیئی برای فروش نموده است.به نظراو ازدواج رابطه ای اجباری،مالکیتی وتصاحبی است که تصویری واقعی ازدولت حاکم رانشان میدهد.اومدعی بود که اخلاق ودین،وسائل سلطه گری هستندتا انسانها رامطیع سازند. خانم گلدمن باکمک مقالات و سخنرانیها غیراز مبارزه برای حقوق زنان واخلاق عشقی وجنسی آزاد،آنزمان خواهان کنترل زایمان به نفع زنان وافشاگری میلیتاریسم بود.اومینویسد که مبارزه همیشه نمیتواند پاسیویستی و صلح آمیزباشد بلکه درمقابل خشونت دشمن باید ازخشونت نیزاستفاده کرد. اوتوصیه میکرد که خشونت باید اجتماعی باشد ونه ضد اجتماعی ویا شخصی. وی ادعای عملیات خشن مبارزان اجتماعی رامعمولا نتیجه تحریکات دولت و پلیس یا نتیجه تبلیغات رسانه های بورژوایی دولتی میدانست. از جمله آثاراو: زنان درانقلاب، تراتژی برابری حقوق زن،دلایل شکست انقلاب روس،نامه هایی ازتبعید، و زندگی من، هستند.

درتظاهرات اول ماه مه سال 1887 بعدازاینکه 7 پلیس کشته شدند، دولت حاکم درروز 11 نوامر 4 آنارشیست رااعدام نمود. اما گلدمن مینویسد که او بعداز این اقدام دولت به طور حرفه ای مبارزی آنارشیست شد. وی درسال 1889 درنیویورک با همسر آینده اش ،یعنی آلکساندریرکمن،که ازمبارزان مشهورآنارشیست  بود،آشناشد. آندو بین سالهای 1906-1917 ازموتورهای جنبش آنارشیستی آمریکا بودند و مجله آنارشیستی معروف "مادرمان،زمین" رامنتشرنمودند.سرانجام درسال 1919 بعدازسپری کردن 2سال زندان درآمریکا،همراه چندآنارشیست دیگر به شوروی بعدازانقلاب،اخراج شدند ولی دربلبشوی تحولات شوروی بعدازانقلاب، فقط 2 سال تحمل کردند.دررابطه باحاکمیت بلشویکها وسازمان امنیت چکا،خانم گلدمن نوشت که این سازمان نه دولتی در دولت بلکه دولتی ماورای دولت رسمی بود. ودرباره سیستم شوروی میگفت که مرکزیت و یوروکراتیک، روزی شوروی وزندگی اجتماعی را فلج خواهدنمود. اوبه سبب تعقیب سوسیالیستهای چپ،آنارشیستها و سندیکالیستها توسط بلشویکها، نزد لنین شکایت نمود و سرانجام درسال 1921 شوروی را باردیگرترک نمود. اوکتاب "دلایل شکست انقلاب روس " رادررابطه با برخورد با بلشویکها در تبعید منتشر نمود. وی بعداز سرخورده گی از سیاست شوروی،سالها درانگلیس وکانادا زیست ودرسال 1940 درشهر تورنتو درکانادا درگذشت .

گلدمن درمقاله "فرد،جامعه،دولت"تاکید خاصی روی آزادی فرد می نماید.اومیان توده وخلق فرق میگذارد وحاکمیت ناشی ازجنبش توده ای را اتوریته- وحکومت خلق را آنارشیستی ودمکراتیک میدانست. وی مینویسد که باید ازیک جنبش توده ای سندیکایی بوروکراتیک که آزادی ستیز است و اقدامات انقلابی فردرا فلج میکند،وحشت داشت.

 همسر اما گلدمن ،آنارشیست معروف ؛آلکساندر برکمن (1870-1936)،درشمال روسیه درکشور لیتوان بدنیا آمد. وی به دلیل فعالیتهای  آنارشیستی،دبیرستان را ترک نمود ودر 16 سالگی به آمریکا مهاجرت نمود. بعدازاینکه درسال 1892 دراعتصاب کارگران صنایع فولاد 11 نفرکشته شدند،برکمن طی سوء قصد نافرجامی کوشید تا مسئول آن سرکوب را ترور کند. به این دلیل دادگاهی درآمزیکا اورا به 22 سال زندان محکون نمود،ولی بعداز 14 سال اززندان آزاد شد وکتاب مشهور خود "خاطرات زندان یک آنارشیست" رامنتشر نمود. وی بعداز آزادی اززندان همراه همسر خود؛ اما گلدمن، به فعالیت وتبلیغ انقلاب آنارشیستی ادامه داد و دوبار به 2 سال زندان محکوم شد و سرانجام درسال 1919 همراه گروه دیگری از انقلابیون آنارشیست به روسیه بازگردانده شد ودرآنجا متوجه ایده های برباد رفته یک نسل انقلابی گردید. اودرکتاب خاطرات روزانه اش با عنوان "اسطوره بلشویسم" به شرح حوادث وتحولات سالهای 1920-1922 درشوروی بعدازانقلاب پرداخت.

وی در باره شرایط جامعه شوروی آنزمان مینویسد که :استفاده دولت کارگران ودهقانان ازخشونت در مقابل کارگران وزحمتکشان بنادر، تاثیری منفی روی جنبش بین المللی انقلابی میگذارد وضررهایی برای انقلاب سوسیالیستی خواهد داشت.اوسرانجام با سرخورده گی از حاکمیت شوروی،درسال 1922 آنجاراترک کرد و به فرانسه رفت ودرسال 1939 دست بخودکشی زد. ازجمله آثاراو: الفبای آنارشیسم، شورش در یک شهرانقلابی شوروی،خاطراتی ازانقلاب روسیه، وغیره هستند.

 آنارشیست سوم مورد نظر دراینجا ،ولینه (1945-1822) نام دارد که نام واقعی اش "و.م. آیشنباوم" بود. وی درروسیه بعنوان فرزند یک زن و شوهر پزشک بدنیا امده بود ودردانشگاه دررشته حقوق درس خوانده بود وازسال 1901 درجنبش کارگران روسیه فعال ودرسال 1905 عضو حزب انقلاب اجتماعی آنجابود. وولینه بعدازفرارازروسیه به فرانسه رفت ودرسال 1915 فرانسه را به سبب حکم زندان، ترک کرد وبه امریکا فرار کرد.وی درنیویورک همکاردو نشریه آنارکوسندیکالیستی با عنوان های : صدای کار، و اتحادیه کارگران،شد که حدود 10000 تیراژ داشتند.

وولینه بعداز پیروزی انقلاب شوروی درسال 1917 به کشورش بازگشت ومسئول تبلیغات اتحادیه آنارکوسندیکالیستی آنجاشد.اوسرانجام درسال 1919 به جنبش آنارشیستی-دهقانی "نستور ماچنو" در کشور اوکرائین پیوست،ولی ارتش سرخ درسال 1920 اورادستگیرواز طریق تروتسکی به اعدام محکوم نمود، ولی حین برگزاری کنگره سازمانهای آنارکوسندیکالیستی خارجی درشوروی،وی دست به اعتصاب غذا زد و بعدازآزادی،ازشوروی اخراج شد. پیتر آشینف، منشی جنبش آنارشیستی دهقانان کشور اوکرائین درباره وولینه گفته بود که او از همه آنارشیستها روشنفکرتر وازنظر تئوری باسوادترین آنان بود که: توانایی،نیرو، و دانش خودرا درخدمت جنبش آنارشیستی گذاشته بود. وولین سرانجام درسال 1945 درپاریس دزپرگذشت. اثر ارزشمند سه جلدی او "تاریخ انقلاب روسیه"نام دارد که از دیدی آنارشیستی نوشته شده است.

آنارشیست دیگر، ویکتور زرگه(1947-1890)، از پدرومادری روس درشهر بروکسل درکشور بلژیک بدنیا آمد. وی ازجوانی به جنبش انارشیستی پیوست ودرسال 1911 درفرانسه به چندسال زندان محکوم شد. وی درسال 1919 به شوروی رفت وگرچه به بلشویکها پیوست ولی درسال 1933 به اتهام تروتسکیستی بودن به تبعید درکشور محکوم گردید. وی گفته بود که تنها کوششی که انقلاب روسیه میان سالهای 1923-1917 نمود نه آزادی بود و نه رعایت حقوق انسانها. وی سرانجام درسال 1932 باکمک مشاهیر فرهنگی جهان از جمله رومن رولان اززندان آزاد و به فرانسه تبعید گردید.ولی درسال 1940 باورود آلمان فاشیست به فرانسه،به کشور مکزیک فرار کرد.ازجمله آثاراو: خاطراتی درباره سوسیالیسم،"16 اعدامی محاکمات مسکو،ازجمله کامنف و زینویف"، خاطرات یک انقلابی، و شهر تسخیرشده انقلابی، بودند.

مبارز فکری مشهور دیگر،آلکساندر هرتسن (1870-1817)،فرزند غیر"مشروع"یک افسر روس و یک زن آلمانی بود.اودرسال 1829 درمسکو دررشته علوم طبیعی درس خوانده بود ودرسالهای 1839-1835 به دلیل فعالیتهای سیاسی در روسیه تبعیدشد. هرتسن ازسال 1844 تحت تاثیر نظرات آنارشیستی پرودون بود. اوبعداز فرارازروسیه درلندن به جستجوی هموطنش،باکونین،انارشیست معروف پرداخت. درلندن؛جایی که اوازسال 1852 ساکن شده بود،مجله ماهانه "ستاره قطبی" وهفته نامه "ناقوس" رامنتشرنمود. اومدتی نیزدرپاریس زیست،جایی که دوستش پرودون میزیست. وی درسال 1865 به ژنو رفت وسرانجام درسال 1870 درپاریس درگذشت. هرتسن تا زمان مرگ درخارج از روسیه و درتبعید زیسته بود.

وی همچون باکونین خواهان یک سیستم سیاسی فدراتیو غیرمرکزی بود که منتهی به وضعیتی عادلانه واجتماعی گردد. او نه تنها مخالف اتوریته دولتی ومرکزی، بلکه مخالف یک سوسیالیسم مرکزی واتوریته بود. درپایان،او درسال 1869 یکسال پیش از مرگ،درکتاب "نامه به یک رفیق قدیمی" به رد رادیکالیسم وعملگرایی باکونین پرداخت وآنرا خرابکاری کور معرفی نمود.


November 9th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان